معنی جالینوس عرب

حل جدول

جالینوس عرب

لقب زکریای رازی


جالینوس

پزشک روم باستان

فرهنگ عمید

جالینوس

از الحان سی‌گانۀ باربد: بلبل همی‌سراید چون باربَد / قالوس و قفل رومی و جالینوس (عنصری: ۳۳۷)،


عرب

قومی از نژاد سامی ساکن جنوب غرب آسیا،
هریک از افراد این قوم: دو نفر عرب آمدند تو،
(صفت) از نژاد عرب: زن عرب،
* عرب بائده: [قدیمی] قبایلی از اعراب که پیش از ظهور اسلام از میان رفته‌اند، عرب منقرضه، مانندِ قوم عاد و ثمود،
* عرب مستعربه: [قدیمی] عرب اسماعیلیه، قبایلی که پس از غلبه بر قحطانیون و آموختن زبان و آداب آنان به‌تدریج جزء طوایف عرب به‌شمار آمده‌اند، عدنانیه،

فرهنگ معین

جالینوس

نوایی است از موسیقی قدیم، نام طبیب معروف یونانی. [خوانش: (اِ.)]

نام های ایرانی

جالینوس

پسرانه، نام پزشکی یونانی

سخن بزرگان

جالینوس

آنقدر دانش آدمی را کفایت است که راه راست را از کج و نیک بختی را از بدبختی شناسد.

غذا را سبک کن تا از بیماری ایمن شوی.

فرهنگ فارسی هوشیار

جالینوس

(اسم) نوایی است از موسیقی قدیم.

لغت نامه دهخدا

قبة جالینوس

قبه جالینوس. [ق ُب ْ ب َ ت ِ] (اِخ) جائی است در مصر. (منتهی الارب) (معجم البلدان).


عرب

عرب. [ع َ رِ] (ع اِمص) تیزی معده. (منتهی الارب).

عرب. [ع ِ] (ع اِ) گیاه بهمی خشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).

عرب. [ع َ رَ] (اِخ) از ایلات خمسه ٔ فارس است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).

عرب. [ع َ رَ] (اِخ) طایفه ای از طوائف فارس است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 104).

عرب. [ع َ رَ] (ع اِ) آب بسیار صافی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از قطر المحیط).

عرب. [ع َ رَ] (اِخ) شعبه ای ازهفت لنگ بختیاری است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).

معادل ابجد

جالینوس عرب

432

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری